دیوان حافظ/یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
۲۱۲ | یکدو جامم دی سحرگه اتّفاق افتاده بود | وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود | ۲۳۸ | |||
از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب | رجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بود | |||||
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر | عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود | |||||
ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق | هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود | |||||
ای معبر مژدهٔ فرما که دوشم آفتاب | در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود | |||||
نقش میبستم که گیرم گوشهٔ زان چشم مست | طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود | |||||
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم | کار ملک و دین ز نظم و اتّساق افتاده بود[۱] | |||||
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت | ||||||
طایر فکرش بدام اشتیاق افتاده بود |
- ↑ این بیت را در خ ق نخ و بسیاری از نسخ دیگر ندارد.