دیوان سلمان ساوجی/قطعهها/مرا چون توانی که غمگین کنی
سپهرا من از شادیت غارغم
مرا چون توانی که غمگین کنی
ندارم ز تو هیچ امید و بیم
اگر مهر وزری و گر کین کنی
نه میخم که بندم به پیشت کمر
بدان تا مرا کام شیرین کنی
نه نرگس که آرم به تو سر فرو
بدان تا مرا تاج زرین کنی
اگر خانهام را چو ایران خویش
به خشت زر و نقره تزیین کنی
ز بدرم اگر چار بالش نهی
ز شکل هلالم اگر زین کنی
نخواهم به پیش تو گردن نهاد
اگر طوقم از عقد پروین کنی
نمیارزدم این تنعم بدان
که در آخرم خشت بالین کنی