| | | | | | |
|
آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست |
|
نابوده به که بودن او غیر عار نیست |
|
|
در عشق باش که مست عشقست هر چه هست |
|
بی کار و بار عشق بر دوست بار نیست |
|
|
گویند عشق چیست بگو ترک اختیار |
|
هر کو ز اختیار نرست اختیار نیست |
|
|
عاشق شهنشهیست دو عالم بر او نثار |
|
هیچ التفات شاه به سوی نثار نیست |
|
|
عشقست و عاشقست که باقیست تا ابد |
|
دل بر جز این منه که بجز مستعار نیست |
|
|
تا کی کنار گیری معشوق مرده را |
|
جان را کنار گیر که او را کنار نیست |
|
|
آن کز بهار زاد بمیرد گه خزان |
|
گلزار عشق را مدد از نوبهار نیست |
|
|
آن گل که از بهار بود خار یار اوست |
|
وان می که از عصیر بود بیخمار نیست |
|
|
نظاره گو مباش در این راه و منتظر |
|
والله که هیچ مرگ بتر ز انتظار نیست |
|
|
بر نقد قلب زن تو اگر قلب نیستی |
|
این نکته گوش کن اگرت گوشوار نیست |
|
|
بر اسب تن ملرز سبکتر پیاده شو |
|
پرش دهد خدای که بر تن سوار نیست |
|
|
اندیشه را رها کن و دل ساده شو تمام |
|
چون روی آینه که به نقش و نگار نیست |
|
|
چون ساده شد ز نقش همه نقشها در اوست |
|
آن ساده رو ز روی کسی شرمسار نیست |
|
|
از عیب ساده خواهی خود را در او نگر |
|
کو را ز راست گویی شرم و حذار نیست |
|
|
چون روی آهنین ز صفا این هنر بیافت |
|
تا روی دل چه یابد کو را غبار نیست |
|
|
گویم چه یابد او نه نگویم خمش به است |
|
تا دلستان نگوید کو رازدار نیست |
|