دیوان شمس/آن شعله نور میخرامد
آن شعله نور میخرامد | وان فتنه حور میخرامد | |||||
شب جامه سپید کرد زیرا | کان ماه ز دور میخرامد | |||||
مستان شبانه را بشارت | ساقی به سحور میخرامد | |||||
جان را به مثال عود سوزیم | کان کان بلور میخرامد | |||||
آن فتنه نگر که بار دیگر | با صد شر و شور میخرامد | |||||
آن دشمن صبرهای عاشق | در خون صبور میخرامد | |||||
جانم به فدای آن سلیمان | کو جانب مور میخرامد | |||||
جز چهره عاشقان مبینید | کان شاه غیور میخرامد | |||||
در قالب خلق شمس تبریز | چون نفخه صور میخرامد |