دیوان شمس/آه در آن شمع منور چه بود
آه در آن شمع منور چه بود | کتش زد در دل و دل را ربود | |||||
ای زده اندر دل من آتشی | سوختم ای دوست بیا زود زود | |||||
صورت دل صورت مخلوق نیست | کز رخ دل حسن خدا رو نمود | |||||
جز شکرش نیست مرا چارهای | جز لب او نیست مرا هیچ سود | |||||
یاد کن آن را که یکی صبحدم | این دلم از زلف تو بندی گشود | |||||
جان من اول که بدیدم تو را | جان من از جان تو چیزی شنود | |||||
چون دلم از چشمه تو آب خورد | غرقه شد اندر تو و سیلم ربود |