دیوان شمس/از لب یار شکر را چه خبر
از لب یار شکر را چه خبر | وز رخش شمس و قمر را چه خبر | |||||
با دمش باد بهاری چه زند | وز قدش سرو و شجر را چه خبر | |||||
گر جهان زیر و زبر گشت از او | عاشق زیر و زبر را چه خبر | |||||
چونک جان محرم اسرارش نیست | از رهش اهل خبر را چه خبر | |||||
گر چه نرگس نگرانست به باغ | از چمن نرگس تر را چه خبر | |||||
گفته هر قوم هم از مستی خویش | که ز ما قوم دگر را چه خبر | |||||
گفت چونی و دل تو چونست | از دل این خسته جگر را چه خبر | |||||
با ملک تاج و کمر گر به همند | از ملک تاج و کمر را چه خبر | |||||
کم کن این ناله که کس واقف نیست | ز آه عشاق سحر را چه خبر |