دیوان شمس/الحذر از عشق حذر هر کی نشانی بودش
الحذر از عشق حذر هر کی نشانی بودش | گر بستیزد برود عشق تو برهم زندش | |||||
از دل و جان برکندش لولی و منبل کندش | سیل درآید چو گیا هر طرفی میبردش | |||||
اوست یقین رهزن تو خون تو در گردن تو | دور شو از خیر و شرش دور شو از نیک و بدش | |||||
باده خوری مست شوی بیدل و بیدست شوی | بیست سلامت بودش درکشدش خوش خوردش | |||||
پای در این جوی نهی تا به قیامت نرهی | هر که در این موج فتد تا لب دریا کشدش | |||||
گول شود هول شود وز همه معزول شود | دست نگیرد هنرش سود ندارد خردش | |||||
ای دم تو دام خمش بیگنهان را بمکش | ای رخ تو باده هش مست کند تا ابدش |