دیوان شمس/امروز سرکشان را عشقت جلوه کردن
امروز سرکشان را عشقت جلوه کردن | آورد بار دیگر یک یک ببسته گردن | |||||
رو رو تو در گلستان بنگر به گل پرستان | یک لحظه سجده کردن یک لحظه باده خوردن | |||||
نگذارد آن شکرخو بر ما ز ما یکی مو | چون صوفیان جان را این است سر ستردن | |||||
دندان تو چو شد سست بر جاش دیگری رست | میدانک همچنین است بر مرد جان سپردن | |||||
ای خصم شمس تبریز ای دزد راه و منکر | میباش در شکنجه از خویش و درفشردن |