دیوان شمس/انجیرفروش را چه بهتر
انجیرفروش را چه بهتر | انجیرفروشی ای برادر | |||||
سرمست زییم مست میریم | هم مست دوان دوان به محشر | |||||
گر خاک شویم وگر بریزیم | ساقی با ماست بنده پرور | |||||
خاکش خوش باد کوست عاشق | خاکش ز شراب جان مخمر | |||||
آن خاک شکوفه کرد یعنی | مستیم از این سر و از آن سر | |||||
مهتر چو خراب گشت و خوش شد | خاکست خرابتر ز مهتر | |||||
خاکی گشتی چو مست گشتی | ملاح تو برکشید لنگر | |||||
خود لنگر ما گسست کلی | هر لوح جدا ز لوح دیگر | |||||
از بند و ز غرقه بازرستند | هر تخته کشتی است رهبر | |||||
چون خوش نبود چنین خرابی | بگشای دو چشم عقل و بنگر |