دیوان شمس/اگر به خشم شود چرخ هفتم از تو بری
اگر به خشم شود چرخ هفتم از تو بری | به جان من که نترسی و هیچ غم نخوری | |||||
اگر دلت به بلا و غمش مشرح نیست | یقین بدانک تو در عشق شاه مختصری | |||||
ز رنج گنج بترس و ز رنج هر کس نی | که خشم حق نبود همچو کینه بشری | |||||
چو غیر گوهر معشوق گوهری دانی | تو را گهر نپذیرد ازانک بدگهری | |||||
وگر چو حامله لرزان شوی به هر بویی | ز حاملان امانت بدانک بو نبری | |||||
پسند خویش رها کن پسند دوست طلب | که ماند از شکر آن کس که او کند شکری | |||||
ز ذوق خویش مگو با کسی که همدل نیست | ازانک او دگرست و تو خود کسی دگری |