| | | | | | |
|
ای آنک امام عشقی تکبیر کن که مستی |
|
دو دست را برافشان بیزار شو ز هستی |
|
|
موقوف وقت بودی تعجیل مینمودی |
|
وقت نماز آمد برجه چرا نشستی |
|
|
بر بوی قبله حق صد قبله میتراشی |
|
بر بوی عشق آن بت صد بت همیپرستی |
|
|
بالاترک پر ای جان ای جان بنده فرمان |
|
که مه بود به بالا سایه بود به پستی |
|
|
همچون گدای هر در بر هر دری مزن سر |
|
حلقه در فلک زن زیرا درازدستی |
|
|
سغراق آسمانت چون کرد آن چنانت |
|
بیگانه شو ز عالم کز خویش هم برستی |
|
|
میگویمت که چونی هرگز کسی بگوید |
|
با جان بیچگونه چونی چگونه استی |
|
|
امشب خراب و مستی فردا شود ببینی |
|
چه خیکها دریدی چه شیشهها شکستی |
|
|
هر شیشه که شکستم بر تو توکلستم |
|
که صد هزار گونه اشکسته را تو بستی |
|
|
ای نقش بند پنهان کاندر درونه ای جان |
|
داری هزار صورت جز ماه و جز مهستی |
|
|
صد حلق را گشودی گر حلقهای ربودی |
|
صد جان و دل بدادی گر سینهای بخستی |
|
|
دیوانه گشتهام من هر چه از جنون بگویم |
|
زودتر بلی بلی گو گر محرم الستی |
|