| | | | | | |
|
ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا |
|
بشنو ز آسمانها حی علی الصلا |
|
|
درهای گلستان ز پی تو گشادهایم |
|
در خارزار چند دوی ای برهنه پا |
|
|
جان را من آفریدم و دردیش دادهام |
|
آن کس که درد داده همو سازدش دوا |
|
|
قدی چو سرو خواهی در باغ عشق رو |
|
کاین چرخ کوژپشت کند قد تو دوتا |
|
|
باغی که برگ و شاخش گویا و زندهاند |
|
باغی که جان ندارد آن نیست جان فزا |
|
|
ای زنده زاده چونی از گند مردگان |
|
خود تاسه می نگیرد از این مردگان تو را |
|
|
هر دو جهان پر است ز حی حیات بخش |
|
با جان پنج روزه قناعت مکن ز ما |
|
|
جانها شمار ذره معلق همیزنند |
|
هر یک چو آفتاب در افلاک کبریا |
|
|
ایشان چو ما ز اول خفاش بودهاند |
|
خفاش شمس گشت از آن بخشش و عطا |
|