دیوان شمس/ای به میدانهای وحدت گوی شاهی باخته
ای به میدانهای وحدت گوی شاهی باخته | جمله را عریان بدیده کس تو را نشناخته | |||||
عقل کل کژچشم گشته از کمال غیرتت | وز کژی پنداشته کو مر تو را انداخته | |||||
ای چراغ و چشم عالم در جهان فرد آمدی | تا در اسرار جهان تو صد جهان پرداخته | |||||
ای که طاووس بهار از عشق رویت جلوه گر | بر درخت جسم جان نالان شده چون فاخته | |||||
از برای ما تو آتش را چو گلشن داشته | وز برای ما تو دریا را چو کشتی ساخته | |||||
شمس تبریزی جهان را چون تو پر کردی ز حسن | من جهان روح را از غیر عشقت آخته |