دیوان شمس/ای جان و جهان چه میگریزی
ای جان و جهان چه میگریزی | وی فخر شهان چه میگریزی | |||||
ما را به چه کار میفرستی | پنهان پنهان چه میگریزی | |||||
چون تیر روی و بازآیی | این دم ز کمان چه میگریزی | |||||
باری تو هزار گنج داری | زین نیم زیان چه میگریزی | |||||
ای که شکرت کران ندارد | بنشین به میان چه میگریزی | |||||
چون محرم هر شکر دهان است | از پیش دهان چه میگریزی | |||||
ایمن ز امان توست عالم | ای امن امان چه میگریزی | |||||
عالم همه گرگ مردخوار است | ای دل ز شبان چه میگریزی | |||||
خامش که زبان همه زیان است | تو سوی زیان چه میگریزی |