دیوان شمس/ای خاک کف پایت رشک فلکی بوده
ای خاک کف پایت رشک فلکی بوده | جان من و جان تو در اصل یکی بوده | |||||
در خانه نقشینی دیدم صنم چینی | خون خواره صد آدم جان ملکی بوده | |||||
صد ماه یقینم شد اندر دل شب پنهان | صد نور یقین دیدم مشتاق شکی بوده | |||||
گفتم به ایاز ای حر محمود شدی آخر | در شاه چه جا کردی ای آیبکی بوده | |||||
ای سگ که ز اصحابی در کهف تو در خوابی | چون شیر خدا گشتی اول سگکی بوده | |||||
ای ماهی در آتش تو جانب دریا کش | ای پیشتر از عالم در وی سمکی بوده | |||||
شمس الحق تبریزم همرنگ تو میخیزم | من مرده تو گرد من بحر نمکی بوده |