دیوان شمس/ای خفته به یاد یار برخیز
ای خفته به یاد یار برخیز | میآید یار غار برخیز | |||||
زنهارده خلایق آمد | برخیز تو زینهار برخیز | |||||
جان بخش هزار عیسی آمد | ای مرده به مرگ یار برخیز | |||||
ای ساقی خوب بنده پرور | از بهر دو سه خمار برخیز | |||||
وی داروی صد هزار خسته | نک خسته بیقرار برخیز | |||||
ای لطف تو دستگیر رنجور | پایم بخلید خار برخیز | |||||
ای حسن تو دام جان پاکان | درماند یکی شکار برخیز | |||||
خون شد دل و خون به جوش آمد | این جمله روا مدار برخیز | |||||
معذورم دار اگر بگفتم | در حالت اضطرار برخیز | |||||
ای نرگس مست مست خفته | وی دلبر خوش عذار برخیز | |||||
زان چیز که بنده داند و تو | پر کن قدح و بیار برخیز | |||||
زان پیش که دل شکسته گردد | ای دوست شکسته وار برخیز |