| | | | | | |
|
ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد |
|
بی سر شو و بیسامان یعنی بنمی ارزد |
|
|
چون لعل لبش دیدی یک بوسه بدزدیدی |
|
برخیز ز لعل و کان یعنی بنمی ارزد |
|
|
در عشق چنان چوگان میباش به سر گردان |
|
چون گوی در این میدان یعنی بنمی ارزد |
|
|
بی پا شد و بیسر شد تا مرد قلندر شد |
|
شاباش زهی ارزان یعنی بنمی ارزد |
|
|
چون آتش نو کردی عقلم به گرو کردی |
|
خاک توم ای سلطان یعنی بنمی ارزد |
|
|
بر عشق گذشتم من قربان تو گشتم من |
|
آن عید بدین قربان یعنی بنمی ارزد |
|
|
چون مردم دیوانه ویران کنم این خانه |
|
آن وصل بدین هجران یعنی بنمی ارزد |
|
|
تا دل به قمر دادم از گردش او شادم |
|
چون چرخ شدم گردان یعنی بنمی ارزد |
|