| | | | | | |
|
ای دل نگویی چون شدی ور عشق روزافزون شدی |
|
گاهی ز غم مجنون شدی گاهی ز محنت خون شدی |
|
|
در عشق تو چون دم زدم صد فتنه شد اندر عدم |
|
ای مطرب شیرین قدم میزن نوا تا صبحدم |
|
|
گفتم که شد هنگام می ما غرقه اندر وام می |
|
نی نی رها کن نام می مستان نگر بیجام می |
|
|
تو همچو آتش سرکشی من همچون خاکم مفرشی |
|
در من زدی تو آتشی خوشی خوشی خوشی خوشی |
|
|
ای نیست بر هستی بزن بر عیش سرمستی بزن |
|
دل بر دل مستی بزن دستی بزن دستی بزن |
|
|
گفتم مها در ما نگر در چشم چون دریا نگر |
|
آن جا مرو این جا نگر گفتا که خه سودا نگر |
|
|
ای بلبل از گلشن بگو زان سرو و زان سوسن بگو |
|
زان شاخ آبستن بگو پنهان مکن روشن بگو |
|
|
آخر همه صورت مبین بنگر به جان نازنین |
|
کز تابش روحالامین چون چرخ شد روی زمین |
|
|
هر نقش چون اسپر بود در دست صورتگر بود |
|
صورت یکی چادر بود در پرده آزر بود |
|