| | | | | | |
|
ای رخت فکنده تو بر اومید و حذر بر |
|
آخر نظری کن به نظربخش فکر بر |
|
|
ای طالب و ای عاشق بنگر به طلب بخش |
|
بنگر به مثر تو چه چفسی به اثر بر |
|
|
او میکشدت جانب صلح و طرف جنگ |
|
گه صحبت یاران و گهی اوج سفر بر |
|
|
در تو نگران او و تو را چشم چپ و راست |
|
او با تو سخن گوی و تو را گوش سمر بر |
|
|
او میزند این سیخ و هش گاو سوی یوغ |
|
عیسیست رفیق و هش خربنده به خر بر |
|
|
هر گاو و خری سیخ خورد بر کفل و پشت |
|
تو سیخ ندامت خوری بر سینه و بر بر |
|
|
زان سیخ کباب دل تو گر نشد آگه |
|
پخته کندت مطبخیش نار سقر بر |
|
|
گه کاسه گرفتی که حلیماب و زفر کو |
|
گه چنگ گرفتی تو به تقریع زفر بر |
|
|
ز افشارش مرگ آن رخ تو گردد چون زر |
|
زر بازدهی و بنهی سر به حجر بر |
|
|
بس چند کنی عشوه تو در محفل کوران |
|
بس چند زنی نعره تو بر مسمع کر بر |
|