| | | | | | |
|
ای روترش به پیشم بد گفتهای مرا پس |
|
مردار بوی دارد دایم دهان کرکس |
|
|
آن گفته پلیدت در روی شدت پدیدت |
|
پیدا بود خبیثی در روی و رنگ ناکس |
|
|
ما راست یار و دلبر تو مرگ و جسک میخور |
|
هین کز دهان هر سگ دریا نشد منجس |
|
|
بیت القدس اگر شد ز افرنگ پر از خوکان |
|
بدنام کی شد آخر آن مسجد مقدس |
|
|
این روی آینهست این یوسف در او بتابد |
|
بیگانه پشت باشد هر چند شد مقرنس |
|
|
خفاش اگر سگالد خورشید غم ندارد |
|
خورشید را چه نقصان گر سایه شد منکس |
|
|
ضحاک بود عیسی عباس بود یحیی |
|
این ز اعتماد خندان وز خوف آن معبس |
|
|
گفتند از این دو یا رب پیش تو کیست بهتر |
|
زین هر دو چیست بهتر در منهج مسس |
|
|
حق گفت افضل آنست کش ظن به من نکوتر |
|
که حسن ظن مجرم نگذاردش مدنس |
|
|
تو خود عبوس گینی نه از خوف و طمع دینی |
|
از رشک زعفرانی یا از شماتت اطلس |
|
|
این دو به کار ناید جز ناروا نشاید |
|
ای وای آن که در وی باشد حسد مغرس |
|
|
واهل ز دست او را تبت بس است او را |
|
هر کو عدوی مه شد ظلمات مر ورا بس |
|
|
اعدات آفتابا میدان یقین خفاشند |
|
هم ننگ جمله مرغان هم حبس لیل عسعس |
|
|
ابتر بود عدوش وان منصبش نماند |
|
در دیده کی بماند گر درفتد در او خس |
|