دیوان شمس/ای سخت گرفته جادوی را
ای سخت گرفته جادوی را | شیری بنموده آهوی را | |||||
از سحر تو احولست دیده | در دیده نهادهای دوی را | |||||
بنمودهای از ترنج آلو | کی یافت ترنج آلوی را | |||||
سحر تو نمود بره را گرگ | بنموده ز گندمی جوی را | |||||
منشور بقا نموده سحرت | طومار خیال منطوی را | |||||
پر باد هدایتست ریشش | از سحر تو جاهل غوی را | |||||
سوفسطاییم کرد سحرت | ای ترک نموده هندوی را | |||||
چون پشه نموده وقت پیکار | پیلان تهمتن قوی را | |||||
تا جنگ کنند و راست آرند | تقدیر و قضای مستوی را | |||||
سوفسطایی مشو خمش کن | بگشای زبان معنوی را |