دیوان شمس/ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس
ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس | زانک نیرزد کنون خون رهی یک لکیس | |||||
گنج نهان دو کون پیش رخش یک جوست | بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس | |||||
عاشقی آن صنم وانگه ترس کسی | یک دم و یک رنگ باش عاشق و آن گاه پیس | |||||
ای دل شکرستان از نمکش شور کن | آب ز کوثر بخور خاک در او بلیس | |||||
زود بشو لوح را ز ابجد این کاف و نون | آنگه ای دل برو نقطه خالش نویس | |||||
ای حسد موج زن بحر سیاه آمدی | خشت گل تیرهای ز آب جهنم بخیس | |||||
شمس حق و دین کشید تیغ برون از نیام | ای خرد دوک سار تار خیالی بریس |