دیوان شمس/ای صید رخ تو شیر و آهو
ای صید رخ تو شیر و آهو | پنهان ز کجا شود چنان رو | |||||
چندانک توانیش تو میپوش | میبند نقاب توی بر تو | |||||
در روزن سینهها بتابید | خورشید ز مطلع ترازو | |||||
اندر عدم و وجود افکند | صد غلغله عشق که تعالوا | |||||
ای قند دو لعل تو خردسوز | وی تیر دو چشم تو جگرجو | |||||
سی بیت دگر بخواست گفتن | مستیش کشید گوش از آن سو | |||||
سی بیت فروختم به یک بیت | بیتی که گشاده شد در آن کو |