دیوان شمس/بار دیگر یار ما هنباز کرد
بار دیگر یار ما هنباز کرد | اندک اندک خوی از ما بازکرد | |||||
مکرهای دشمنان در گوش کرد | چشم خود بر یار دیگر باز کرد | |||||
هر دم از جورش دل آرد نو خبر | غم دل ترسنده را غماز کرد | |||||
رو ترش کردن بر ما پیشه ساخت | یک بهانه جست و دست انکاز کرد | |||||
ای دریغا راز ما با همدگر | کو دگر کس را چنین همراز کرد | |||||
ای دل از سر صبر را آغاز کن | زانک دلبر جور را آغاز کرد | |||||
عقل گوید کاین بداندیشی مکن | او از آن ماست بر ما ناز کرد | |||||
میدهد چون مه صلاح الدین ضیا | کارغنون را زهره جان ساز کرد |