| | | | | | |
|
بازآمدم بازآمدم، از پیش آن یار آمدم |
|
در من نِگر در من نِگر، بهر تو غمخوار آمدم |
|
|
شاد آمدم شاد آمدم، از جمله آزاد آمدم |
|
چندین هزاران سال شد، تا من به گفتار آمدم |
|
|
آن جا روم، آن جا روم، بالا بدم، بالا روم |
|
بازم رَهان بازم رَهان، کاین جا به زِنهار آمدم |
|
|
من مرغ لاهوتی بُدم، دیدی که ناسوتی شدم |
|
دامَش ندیدم ناگهان، در وی گرفتار آمدم |
|
|
من نور پاکم ای پسر، نه مشت خاکم مختصر |
|
آخر صدف من نیستم، من درّ شَهوار آمدم |
|
|
ما را به چشم سَر مَبین، ما را به چشم سِر ببین |
|
آن جا بیا ما را ببین، کین جا سبکبار آمدم |
|
|
از چار مادر برترم، وز هفت آبا نیز هم |
|
من گوهر کانی بُدَم، کاین جا به دیدار آمدم |
|
|
یارم به بازار آمدست، چالاک و هشیار آمدست |
|
ور نه به بازارم چه کار، وی را طلبکار آمدم |
|
|
ای شمس تبریزی! نظر در کل عالم کی کنی؟ |
|
کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدم |
|