دیوان شمس/بازرسیدیم ز میخانه مست
بازرسیدیم ز میخانه مست | بازرهیدیم ز بالا و پست | |||||
جمله مستان خوش و رقصان شدند | دست زنید ای صنمان دست دست | |||||
ماهی و دریا همه مستی کنند | چونک سر زلف تو افتاده شست | |||||
زیر و زبر گشت خرابات ما | خنب نگون گشت و قرابه شکست | |||||
پیر خرابات چو آن شور دید | بر سر بام آمد و از بام جست | |||||
جوش برآورد یکی می کز او | هست شود نیست شود نیست هست | |||||
شیشه چو بشکست و به هر سوی ریخت | چند کف پای حریفان که خست | |||||
آن که سر از پای نداند کجاست | مست فتادست به کوی الست | |||||
باده پرستان همه در عشرتند | تنتن تنتن شنو ای تن پرست |