دیوان شمس/بانگ برآمد ز خرابات من
بانگ برآمد ز خرابات من | چرخ دوتا شد ز مناجات من | |||||
عاقبت امر ظفر دررسید | یار درآمد به مراعات من | |||||
یا رب یا رب که چه سان میکند | دلبر بیکفو مکافات من | |||||
طاعت و ایمان کند آن کیمیا | غفلت و انکار و جنایات من | |||||
قصر دهد از پی تقصیر من | زله دهد از پی زلات من | |||||
جوش نهد در دل دریا و کوه | از تبش روز ملاقات من | |||||
گر نبدی پرده خیالات خلق | سوخته بودی ز خیالات من | |||||
در سپه جان زندی زلزله | طبل و علم نعره و هیهات من | |||||
در افق چرخ زدی شعلهها | نیم شبان آتش میقات من |