| | | | | | |
|
با رخ چون مشعله بر در ما کیست آن |
|
هر طرفی موج خون نیم شبان چیست آن |
|
|
در کفن خویشتن رقص کنان مردگان |
|
نفخه صور است یا عیسی ثانی است آن |
|
|
سینه خود باز کن روزن دل درنگر |
|
کتش تو شعله زد نی خبر دی است آن |
|
|
آتش نو را ببین زود درآ چون خلیل |
|
گر چه به شکل آتش است باده صافی است آن |
|
|
یونس قدسی تویی در تن چون ماهیی |
|
بازشکاف و ببین کاین تن ماهی است آن |
|
|
دلق تن خویش را بر گرو میبنه |
|
پاک شوی پاکباز نوبت پاکی است آن |
|
|
باده کشیدی ولیک در قدحت باقی است |
|
حمله دیگر که اصل جرعه باقی است آن |
|
|
دشنه تیز ار خلیل بنهد بر گردنت |
|
رو بمگردان که آن شیوه شاهی است آن |
|
|
حکم به هم درشکست هست قضا در خطر |
|
فتنه حکم است این آفت قاضی است آن |
|
|
نفس تو امروز اگر وعده فردا دهد |
|
بر دهنش زن از آنک مردک لافی است آن |
|
|
باده فروشد ولیک باده دهد جمله باد |
|
خم نماید ولیک حق نمک نیست آن |
|
|
ما ز زمستان نفس برف تن آوردهایم |
|
بهر تقاضای لطف نکته کاجی است آن |
|
|
مفخر تبریزیان شمس حق ای پیش تو |
|
طاق و طرنب دو کون طفلی و بازی است آن |
|