| | | | | | |
|
بداد پندم استاد عشق از استادی |
|
که هین بترس ز هر کس که دل بدو دادی |
|
|
هر آن کسی که تو از نوش او بنوشیدی |
|
ز بعد نوش کند نیش اوت فصادی |
|
|
چو چشم مست کسی کرد حلقه در گوشت |
|
ز گوش پنبه برون کن مجوی آزادی |
|
|
بر این بنه دل خود را چو دخل خنده رسید |
|
که غم نجوید عشرت ز خرمن شادی |
|
|
مگر زمین مسلم دهد تو را سلطان |
|
چنانک داد به بشر و جنید بغدادی |
|
|
چو طوق موهبت آمد شکست گردن غم |
|
رسید داد خدا و بمرد بیدادی |
|
|
به هر کجا که روی ماه بر تو میتابد |
|
مهست نورفشان بر خراب و آبادی |
|
|
غلام ماه شدی شب تو را به از روزست |
|
که پشتدار تو باشد میان هر وادی |
|
|
خنک تو را و خنک جمله همرهان تو را |
|
که سعد اکبری و نیکبخت افتادی |
|
|
به وعدههای خوشش اعتماد کن ای جان |
|
که شاه مثل ندارد به راست میعادی |
|
|
به گوش تو همه تفسیر این بگوید شاه |
|
چنانک اشتر خود را نوا زند حادی |
|