دیوان شمس/برات عاشق نو کن رسید روز برات

دیوان شمس (غزلیات) از مولوی
(برات عاشق نو کن رسید روز برات)
  برات عاشق نو کن رسید روز برات زکات لعل ادا کن رسید وقت زکات  
  برات و قدر خیالت دو عید چیست وصال چو این و آن نبود هست نوبت حسرات  
  به باغ‌های حقایق برات دوست رسید ز تخته بند زمستان شکوفه یافت نجات  
  چو طوطیان خبر قند دوست آوردند ز دشت و کوه برویید صد هزار نبات  
  دو شادیست عروسان باغ را امروز وفات در بگشاد و خریف یافت وفات  
  بیا که نور سماوات خاک را آراست شکوفه نور حقست و درخت چون مشکات  
  جهان پر از خضر سبزپوش دانی چیست که جوش کرد ز خاک و درخت آب حیات  
  ز لامکان برسیدست حور سوی ملک ز بی‌جهت برسیدست خلد سوی جهات  
  طیور نعره ارنی همی‌زنند چرا که طور یافت ربیع و کلیم جان میقات  
  به باغ آی و قیامت ببین و حشر عیان که رعد نفخه صور آمد و نشور موات  
  اذان فاخته دیدیم و قامت اشجار خموش کن که سخن شرط نیست وقت صلات