دیوان شمس/برای تو فدا کردیم جانها
برای تو فدا کردیم جانها | کشیده بهر تو زخم زبانها | |||||
شنیده طعنههای همچو آتش | رسیده تیر کاری زان کمانها | |||||
اگر دل را برون آریم پیشت | ببخشایی بر آن پرخون نشانها | |||||
اگر دشمن تو را از من بدی گفت | مها دشمن چه گوید جز چنانها | |||||
بیا ای آفتاب جمله خوبان | که در لطف تو خندد لعل کانها | |||||
که بیتو سود ما جمله زیانست | که گردد سود با بودت زیانها | |||||
گمان او بسستش زهر قاتل | که در قند تو دارد بدگمانها |