| | | | | | |
|
به حق آنک بخواندی مرا ز گوشه بام |
|
اشارتی که بکردی به سر به جای سلام |
|
|
به حق آنک گشادی کمر که می نروم |
|
که شد قمر کمرت را چو من کمینه غلام |
|
|
به حق آنک نداند دل خیال اندیش |
|
مثالهای خیال مرا به وقت پیام |
|
|
به حق آنک به فراش گفتهای که بروب |
|
ز چند گنده بغل خانه را برای کرام |
|
|
به حق آنک گزیدی دو لب که جام بگیر |
|
بنوش جام رها کن حدیث پخته و خام |
|
|
به حق آنک تو را دیدم و قلم افتاد |
|
ز دست عشق نویسم به پیش تو ناکام |
|
|
به حق آنک گمانهای بد فرستی تو |
|
به هدهدی که بخواهی که جان ببر زین دام |
|
|
به حق حلقه رندان که باده می نوشند |
|
به پیش خلق هویدا میان روز صیام |
|
|
هزار شیشه شکستند و روزه شان نشکست |
|
از آنک شیشه گر عشق ساختهست آن جام |
|
|
به ماه روزه جهودانه می مخور تو به شب |
|
بیا به بزم محمد مدام نوش مدام |
|
|
میان گفت بدم من که سست خندیدی |
|
که ای سلیم دل آخر کشیده دار لگام |
|
|
بگفتمش چو دهان مرا نمیدوزی |
|
بدوز گوش کسی را که نیست یار تمام |
|
|
به حق آنک حلال است خون من بر تو |
|
که بر عدو سخنم را حرام دار حرام |
|
|
خیال من ز ملاقات شمس تبریزی |
|
هزار صورت بیند عجب پی اعلام |
|