| | | | | | |
|
به گوش من برسانید هجر تلخ پیام |
|
که خواب شیرین بر عاشقان شدهست حرام |
|
|
بکرد بر خور و بر خواب چارتکبیری |
|
هر آن کسی که بر او کرد عشق نیم سلام |
|
|
به من نگر که بدیدم هزار آزادی |
|
چو عشق را دل و جانم کنیزک است و غلام |
|
|
عظیم نور قدیم است عشق پیش خواص |
|
اگر چه صورت و شهوت بود به پیش عوام |
|
|
دلم چو زخم نیابد رود که توبه کند |
|
مخند بر من و بر خود کدام توبه کدام |
|
|
زهی گناه که کفر است توبه کردن از او |
|
نه پس طریق گریز و نه پیش جای مقام |
|
|
به چار مذهب خونش حلال و ریختنی |
|
از آنک عشق نریزد به غیر خون کرام |
|
|
بکش مرا که چو کشتی به عشق زنده شدم |
|
خموش کردم و مردم تمام گشت کلام |
|