| | | | | | |
|
بوی آن باغ و بهار و گلبن رعناست این |
|
بوی آن یار جهان آرای جان افزاست این |
|
|
این چنین بویی کز او اجزای عالم مست شد |
|
از زمین نبود مگر از جانب بالا است این |
|
|
اختران گویند از بالا که این خورشید چیست |
|
ماهیان گویند در دریا که چه غوغاست این |
|
|
آفتابش رویها را می کند چون آفتاب |
|
رشک جان ماه سیم افشان خوش سیماست این |
|
|
بعد چندین سال حسن یوسفی واپس رسید |
|
این چه حسن و خوبی است این حیرت حور است این |
|
|
این عجب خضری است ساقی گشته از آب حیات |
|
کوه قاف نادر است و نادر عنقاست این |
|
|
شعله انافتحنا مشرق و مغرب گرفت |
|
قره العین و حیات جان مولاناست این |
|
|
این چه می پوشی مپوشان ظاهر و مطلق بگو |
|
سنجق نصرالله و اسپاه شاه ماست این |
|
|
این امان هر دو عالم وین پناه هر دو کون |
|
دستگیر روز سخت و کافل فرداست این |
|
|
چرخ را چرخی دگر آموخت پرآشوب و شور |
|
این چه عشق است ای خداوند و عجب سوداست این |
|
|
ای خوش آوازی که آوازت به هر دل می رسد |
|
شرح کن این را که گوهرهای آن دریاست این |
|