دیوان شمس/تا عشق تو سوخت همچو عودم
تا عشق تو سوخت همچو عودم | یک عقده نماند از وجودم | |||||
گه باروی چرخ رخنه کردم | گه سکه آفتاب سودم | |||||
چون مه پی آفتاب رفتم | گه کاهیدم گهی فزودم | |||||
از تو دل من نمیشکیبد | صد بار منش بیازمودم | |||||
این بخشش توست زور من نیست | گر حلقه سیم درربودم | |||||
گر دشمن چاشتم خفاشم | ور منکر احمدم جهودم | |||||
تفهیم تو تیز کرد گوشم | کان راز شریف را شنودم | |||||
سیل آمد و برد خفتگان را | من تشنه بدم نمیغنودم | |||||
صیقل گر سینه امر کن بود | گر من ز کسل نمیزدودم | |||||
توفیر شد از مکارم تو | هر تقصیری که من نمودم | |||||
من جود چرا کنم به جلدی | کز جود تو مو به موی جودم | |||||
از عشق تو بر فراز عرشم | گر بالایم وگر فرودم | |||||
از فضل تو است اگر ضحوکم | از رشک تو است اگر حسودم | |||||
بس کردم ذکر شمس تبریز | ای عالم سر تار و پودم |