| | | | | | |
|
جانا قبول گردان این جست و جوی ما را |
|
بنده و مرید عشقیم برگیر موی ما را |
|
|
بی ساغر و پیاله درده میی چو لاله |
|
تا گل سجود آرد سیمای روی ما را |
|
|
مخمور و مست گردان امروز چشم ما را |
|
رشک بهشت گردان امروز کوی ما را |
|
|
ما کان زر و سیمیم دشمن کجاست زر را |
|
از ما رسد سعادت یار و عدوی ما را |
|
|
شمع طراز گشتیم گردن دراز گشتیم |
|
فحل و فراخ کردی زین می گلوی ما را |
|
|
ای آب زندگانی ما را ربود سیلت |
|
اکنون حلال بادت بشکن سبوی ما را |
|
|
گر خوی ما ندانی از لطف باده واجو |
|
همخوی خویش کردست آن باده خوی ما را |
|
|
گر بحر می بریزی ما سیر و پر نگردیم |
|
زیرا نگون نهادی در سر کدوی ما را |
|
|
مهمان دیگر آمد دیکی دگر به کف کن |
|
کاین دیگ بس نیاید یک کاسه شوی ما را |
|
|
نک جوق جوق مستان در میرسند بستان |
|
مخمور چون نیابد چون یافت بوی ما را |
|
|
ترک هنر بگوید دفتر همه بشوید |
|
گر بشنود عطارد این طرقوی ما را |
|
|
سیلی خورند چون دف در عشق فخرجویان |
|
زخمه به چنگ آور میزن سه توی ما را |
|
|
بس کن که تلخ گردد دنیا بر اهل دنیا |
|
گر بشنوند ناگه این گفت و گوی ما را |
|