دیوان شمس/جمع تو دیدم پس از این هیچ پریشان نشوم
جمع تو دیدم پس از این هیچ پریشان نشوم | راه تو دیدم پس از این همره ایشان نشوم | |||||
ای که تو شاه چمنی سیرکن صد چو منی | چشم و دلم سیر کنی سخره این خوان نشوم | |||||
کعبه چو آمد سوی من جانب کعبه نروم | ماه من آمد به زمین قاصد کیوان نشوم | |||||
فربه و پرباد توام مست و خوش و شاد توام | بنده و آزاد توام بنده شیطان نشوم | |||||
شاه زمینی و زمان همچو خرد فاش و نهان | پیش تو ای جان و جهان جمله چرا جان نشوم |