| | | | | | |
|
خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را |
|
دامی نهادهام خوش آن قبله نظر را |
|
|
دیوار گوش دارد آهستهتر سخن گو |
|
ای عقل بام بررو ای دل بگیر در را |
|
|
اعدا که در کمینند در غصه همینند |
|
چون بشنوند چیزی گویند همدگر را |
|
|
گر ذرهها نهانند خصمان و دشمنانند |
|
در قعر چه سخن گو خلوت گزین سحر را |
|
|
ای جان چه جای دشمن روزی خیال دشمن |
|
در خانه دلم شد از بهر رهگذر را |
|
|
رمزی شنید زین سر زو پیش دشمنان شد |
|
میخواند یک به یک را میگفت خشک و تر را |
|
|
زان روز ما و یاران در راه عهد کردیم |
|
پنهان کنیم سر را پیش افکنیم سر را |
|
|
ما نیز مردمانیم نی کم ز سنگ کانیم |
|
بی زخمهای میتین پیدا نکرد زر را |
|
|
دریای کیسه بسته تلخ و ترش نشسته |
|
یعنی خبر ندارم کی دیدهام گهر را |
|