دیوان شمس/در چمن آیید و بربندید دید
در چمن آیید و بربندید دید | تا نیفتد بر جماعت هر نظر | |||||
من زیانها کردهام من دیدهام | زخمها از چشم هر بیپا و سر | |||||
چشم بد دیدیم ما کز زخم او | روسیه گردد عیان شمس و قمر | |||||
دور باد از رزم شیران چشم سگ | دور باد از مهد عیسی کون خر | |||||
تیر پرانست از چشم بدان | خلوت آمد تیر ایشان را سپر | |||||
لیک چشم نیک و بد آمیختهست | قلب را هر کس بنشناسد ز زر | |||||
زاهدانش آهها پنهان کنند | خلوتی جویند در وقت سحر | |||||
لیک این مستان به حکم خود نیند | نیستشان جز حفظ حق حصنی دگر | |||||
باد کم پران مزن لاف خوشی | باد آرد خاک و خس را در بصر |