| | | | | | |
|
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم |
|
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستم |
|
|
تویی قبله همه عالم ز قبله رو نگردانم |
|
بدین قبله نماز آرم به هر وادی که من هستم |
|
|
مرا جانی در این قالب وانگه جز توم مذهب |
|
که من از نیستی جانا به عشق تو برون جستم |
|
|
اگر جز تو سری دارم سزاوار سر دارم |
|
وگر جز دامنت گیرم بریده باد این دستم |
|
|
به هر جا که روم بی تو یکی حرفیم بیمعنی |
|
چو هی دو چشم بگشادم چو شین در عشق بنشستم |
|
|
چو من هی ام چو من شینم چرا گم کردهام هش را |
|
که هش ترکیب می خواهد من از ترکیب بگسستم |
|
|
جهانی گمره و مرتد ز وسواس هوای خود |
|
به اقبال چنین عشقی ز شر خویشتن رستم |
|
|
به سربالای عشق این دل از آن آمد که صافی شد |
|
که از دردی آب و گل من بیدل در این پستم |
|
|
زهی لطف خیال او که چون در پاش افتادم |
|
قدمهای خیالش را به آسیب دو لب خستم |
|
|
بشستم دست از گفتن طهارت کردم از منطق |
|
حوادث چون پیاپی شد وضوی توبه بشکستم |
|