دیوان شمس/دل بر ما شدست دلبر ما
دل بر ما شدست دلبر ما | گل ما بیحدست و شکر ما | |||||
ما همیشه میان گلشکریم | زان دل ما قویست در بر ما | |||||
زهره دارد حوادث طبعی | که بگردد بگرد لشکر ما | |||||
ما به پر میپریم سوی فلک | زانک عرشیست اصل جوهر ما | |||||
ساکنان فلک بخور کنند | از صفات خوش معنبر ما | |||||
همه نسرین و ارغوان و گلست | بر زمین شاهراه کشور ما | |||||
نه بخندد نه بشکفد عالم | بی نسیم دم منور ما | |||||
ذرههای هوا پذیرد روح | از دم عشق روح پرور ما | |||||
گوشها گشتهاند محرم غیب | از زبان و دل سخنور ما | |||||
شمس تبریز ابرسوز شدست | سایهاش کم مباد از سر ما |