دیوان شمس/دوش عشق شمس دین می باختیم
دوش عشق شمس دین می باختیم | سوی رفعت روح می افراختیم | |||||
در فراق روی آن معشوق جان | ماحضر با عشق او می ساختیم | |||||
در نثار عشق جان افزای او | قالب از جان هر زمان پرداختیم | |||||
عشق او صد جان دیگر می بداد | ما در این داد و ستد پرداختیم | |||||
همچو چنگ از حال خود خالی شدیم | پرده عشاق را بنواختیم | |||||
اندر آن پرده بده یک پردگی | کز شعاعش پردهها بشناختیم | |||||
هر زمان خود را به سوی پردهای | حیله حیله پیشتر انداختیم | |||||
برج برج و پرده پرده بعد از آن | همچو ماه چارده می تاختیم | |||||
رو نمود از سوی تبریز آفتاب | تا دل از رخت طبیعت آختیم |