دیوان شمس/دیر آمدهای سفر مکن زود
دیر آمدهای سفر مکن زود | ای مایه هر مراد و هر سود | |||||
ای ز آتش عزم رفتن تو | از بینیها برآمده دود | |||||
هر عود تلف شود ز آتش | در آتش توست عید هر عود | |||||
اومید تو هر دمی بگوید | دستت گیرم به فضل خود زود | |||||
اما تو مگو که جهد و کوشش | سودم نکند که بودنی بود | |||||
معزول مکن تو قدرتم را | من بسته نیم چو تار در پود | |||||
هر لحظه بکاهمت چو خواهم | وز فضل توانمت بیفزود | |||||
بربند دهان ز گفت و سر نه | در سجده دوست کوست مسجود |