دیوان شمس/روزی که گذر کنی به گورم
روزی که گذر کنی به گورم | یاد آور از این نفیر و شورم | |||||
پرنور کن آن تک لحد را | ای دیده و ای چراغ نورم | |||||
تا از تو سجود شکر آرد | اندر لحد این تن صبورم | |||||
ای خرمن گل شتاب مگذار | خوش کن نفسی بدان بخورم | |||||
وان گاه که بگذری مینگار | کز روزن و درگه تو دورم | |||||
گر سنگ لحد ببست راهم | از راه خیال بیفتورم | |||||
گر صد کفنم بود ز اطلس | بیخلعت صورت تو عورم | |||||
از صحن سرای تو برآیم | در نقب زنی مگر که مورم | |||||
من مور توام تویی سلیمان | یک دم مگذار بیحضورم | |||||
خامش کردم بگو تو باقی | کز گفت و شنود خود نفورم | |||||
شمس تبریز دعوتم کن | چون دعوت توست نفخ صورم |