دیوان شمس/روز باران است و ما جو می کنیم
روز باران است و ما جو می کنیم | بر امید وصل دستی می زنیم | |||||
ابرها آبستن از دریای عشق | ما ز ابر عشق هم آبستنیم | |||||
تو مگو مطرب نیم دستی بزن | تو بیا ما خود تو را مطرب کنیم | |||||
روشن است آن خانه گویی آن کیست | ما غلام خانههای روشنیم | |||||
ما حجاب آب حیوان خودیم | بر سر آن آب ما چون روغنیم |