دیوان شمس/روز طرب است و سال شادی
روز طرب است و سال شادی | کامروز به کوی ما فتادی | |||||
تاریکی غم تمام برخاست | چون شمع در این میان نهادی | |||||
اندیشه و غم چه پای دارد | با آن قدح وفا که دادی | |||||
ای باده تو از کدام مشکی | وی مه به کدام ماه زادی | |||||
مستی و خوشی و شادکامی | سلطان دلی و کیقبادی | |||||
و آن عقل که کدخدای غم بود | از ما ستدی به اوستادی | |||||
شاباش که پای غم ببستی | صد گونه در طرب گشادی |