دیوان شمس/روی تو چو نوبهار دیدم
روی تو چو نوبهار دیدم | گل را ز تو شرمسار دیدم | |||||
تا در دل من قرار کردی | دل را ز تو بیقرار دیدم | |||||
من چشم شدم همه چو نرگس | کان نرگس پرخمار دیدم | |||||
در عشق روم که عشق را من | از جمله بلا حصار دیدم | |||||
از ملک جهان و عیش عالم | من عشق تو اختیار دیدم | |||||
خود ملک تویی و جان عالم | یک بود و منش هزار دیدم | |||||
من مردم و از تو زنده گشتم | پس عالم را دو بار دیدم | |||||
ای مطرب اگر تو یار مایی | این پرده بزن که یار دیدم | |||||
در شهر شما چه یار جویم | چون یاری شهریار دیدم | |||||
چون در بر خود خوشش فشردم | آیین شکرفشار دیدم | |||||
چون بستم من دهان ز گفتن | بس گفتن بیشمار دیدم | |||||
چون پای نماند اندر این ره | من رفتن راهوار دیدم | |||||
سر درنکشم ز ضر که بیسر | سرهای کلاه دار دیدم | |||||
بس کن که ملول گشت دلبر | بر خاطر او غبار دیدم |