دیوان شمس/رو رو که از این جهان گذشتی
رو رو که از این جهان گذشتی | وز محنت و امتحان گذشتی | |||||
ای نقش شدی به سوی نقاش | وی جان سوی جان جان گذشتی | |||||
بر خور هله از درخت ایمان | کز منزل بیامان گذشتی | |||||
در آب حیات رو چو ماهی | کز غربت خاکدان گذشتی | |||||
از برج به برج رو چو خورشید | کز انجم آسمان گذشتی | |||||
زان کان که بیامدی شدی باز | زین خانه و زین دکان گذشتی | |||||
بنما ز کدام راه رفتی | الحق ز ره نهان گذشتی | |||||
بر بام جهان طواف کردی | چون آب ز ناودان گذشتی | |||||
خاموش کنون که در خموشی | از جمله خامشان گذشتی |