| | | | | | |
|
ریگ ز آب سیر شد من نشدم زهی زهی |
|
لایق خرکمان من نیست در این جهان زهی |
|
|
بحر کمینه شربتم کوه کمینه لقمهام |
|
من چه نهنگم ای خدا بازگشا مرا رهی |
|
|
تشنهتر از اجل منم دوزخ وار میتنم |
|
هیچ رسد عجب مرا لقمه زفت فربهی |
|
|
نیست نزار عشق را جز که وصال داروی |
|
نیست دهان عشق را جز کف تو علف دهی |
|
|
عقل به دام تو رسد هم سر و ریش گم کند |
|
گر چه بود گران سری گر چه بود سبک جهی |
|
|
صدق نهنده هم تویی در دل هر موحدی |
|
نقش کننده هم تویی در دل هر مشبهی |
|
|
نوح ز اوج موج تو گشته حریف تختهای |
|
روح ز بوی کوی تو مست و خراب و والهی |
|
|
خامش باش و بازرو جانب قصر خامشان |
|
باز به شهر عشق رو ای تو فکنده در دهی |
|