دیوان شمس/زندگانی صدر عالی باد
زندگانی صدر عالی باد | ایزدش پاسبان و کالی باد | |||||
هر چه نسیهست مقبلان را عیش | پیش او نقد وقت و حالی باد | |||||
مجلس گرم پرحلاوت او | از حریف فسرده خالی باد | |||||
جانها واگشاده پر در غیب | بسته پیشش چو نقش قالی باد | |||||
بر یمین و یسار او دولت | هم جنوبی و هم شمالی باد | |||||
دو ولایت که جسم و جان خوانند | بر سر هر دو شاه و والی باد | |||||
بخت نقدست شمس تبریزی | او بسم غیر او ملی باد |